کتاب من عاشق امید شدم انتشارات آذرگون

کتاب من عاشق امید شدم اثر لنکالی با نام مستعار لو آندریا کالورت است. او متولد فرانسه است. به‌حدی قدرت تخیلش زیاد بود که مردم والدینش را به تمسخر می‌گرفتند که فرزندشان اهل این دنیا نیست. او اکنون 21 ساله است و هنوز تخیل بی‌نظیری دارد که حالا به نحوی هنرمندانه گسترده‌تر نیز شده است و درحال تحصیل در دانشگاه فلوریدا در رشته‌ ادبیات کلاسیک است. کتاب I Fell in Love With Hope اولین کتاب اوست... دربرابر چشم‌انداز ناخوشايند بيمارستان، عاشق پسری شروشيطون با چشمانی به درخشانی آفتاب شدم… که تنها دلخوشی من در اين مکان غم‌زده و متروک شد و ماجرا دقيقا از جايی شروع شد که او دربرابر چشمانم خودکشی کرد و روح‌ و روانم بيشتر متلاشی شد. از آن زمان با خودم عهد بستم که ديگر هيچ‌کسی را دوست نداشته باشم. به استثنای سه‌چيز: دوستانم، سونی، نئو و کور. گروه کوچک و گنگي از بچه‌های سرکش که با مرگ درحال مبارزه بودند. برايتان سوال پيش آمده که اين‌ها چه‌کسانی هستند؟ خب، “سونی” به کمک تنفس هوای کپسولی و تنها با يک ريه زندگي را پيش می‌برد. “نئو” که يک نويسنده‌ی بداخلاق است، روی صندلی ويلچر می‌نشيند و آمار خرابکاری‌های بزرگمان مانند دزدی و پيچاندن پرستارانمان را دنبال می‌کند. و “کور” پسر زيبا، با هيکلی درشت به‌مانند غولی مهربان می‌ماند اما قلبی به‌شدت ناتوان دارد. قبل‌از اينکه فرشته‌ی مرگ به ناچار درب‌های زندگی‌مان را بکوبد، من و هم‌دستانم برای آخرين خرابکاری برنامه‌ريزی کرده‌ايم. ما برنامه‌ی فرار مفصلی را چيده‌ايم! فرار از دست والدين بدسرپرست، درد عميق و فلج‌کننده و واقعيت‌های بيماری و فضای اطرافمان… اما چه اتفاقی افتاد؟ چه اتفاقی افتاد وقتی‌که دختری با چشمان آفتابی از در وارد شد و به جمع ما پيوست و من را مات‌ومبهوت کرد…