ایوان مرد تحصیل کرده ای است. وی سرد و بی اعتنا در زیر نقاب بدبینی، سکوت اختیار کرده است. و از ترس آن که رنج نبرد ، منکر عشق خدا و عشق بندگانش است و از این عقیده خود دفاع می کند. اليوشا کوچکترین پسر خانواده و برادر تنی ایوان از زن دوم کارامازوف است که داستایوفسکی در ابتدای رمان او را قهرمان داستان خود معرفی می کند. او در صومعه و نزد پدر زوسیما با باورهای ارتودوکس مذهبی پرورش یافته است اما پدر زوسيما قبل از مرگ خود به او توصیه می کند که دیر را ترک گفته و به میان مردم برود. این مساله موجب می شود او با جریان داستان درگیر شود. شخصیتی بسیار دوست داشتنی و با اخلاق توصیف شده است و مورد علاقه و اعتماد سایر اشخاص داستان است . عقاید ارتودوکس او در تقابل با باور های آتیستی برادرش است.
دیدگاه خود را بنویسید